پخش زنده
امروز: -
مسعود پزشکیان درباره جایگاه برنامه هفتم در دولتش گفت: سیاستهای کلی مقام معظم رهبری مشخص است و هر دولتی که بیاید باید قانون را در جهت سیاستهای کلی نظام اجرا کند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، آقای دکتر مسعود پزشکیان ، نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با حضور در برنامه گفتگوی ویژه خبری ۲۱ خرداد ۱۴۰۳ به سوالات مجری درباره دولت چهاردهم و برنامه پنج ساله هفتم پاسخ داد.
مقدمه مجری: ۱۸ روز تا برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده، رئیس جمهور آینده کشور فردی است که باید مجری قانون برنامه هفتم باشد، رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی نوروزی امسال شان در جمع مردم تاکید کردند که باید در پایان مهلت اجرایی این برنامه که با هدف شکوفایی اقتصادی همراه با عدالت تدوین شده، ضمن تک رقمی شدن تورم اصلاحات اساسی در ساختار بودجه هم انجام بشود.
اغلب مواد لایحه برنامه هفتم بعد از چند مرحله رفت و برگشت بین مجلس و شورای نگهبان به تایید شورای نگهبان رسیده، بر اساس اعلام سازمان برنامه و بودجه فقط ۵-۶ مورد باقی مانده که به نظر شورای نگهبان نیاز به اصلاح دارد، اما با اصرار مجلس برای تصویب این موارد در نهایت لایحه برنامه هفتم الان در انتظار تصویب نهایی در مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
جایگاه برنامه هفتم در دولت چهاردهم
سوال: به برنامه هفتم اشاره کردیم، رفت و برگشتهای آن بین شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی و آنچه که تا اکنون طی کرده است، اولین سال مجلس دوازدهم هست، اولین سال دولت چهاردهم و البته اولین سال اجرای برنامه هفتم؛ اولین گام گفتگوی امشب را از این جا آغاز کنیم که برنامه هفتم در دولت شما در چه جایگاهی قرار دارد؟
پزشکیان: من در روز ثبت نام هم که برای ریاست جمهوری رفتیم ۵ دقیقهای که فرصت داشتیم گفتم که ما قرار نیست برنامه جدید بنویسیم، ما قرار نیست سیاست جدید را در کشور اعلام بکنیم، سیاستهای کلی مقام معظم رهبری مشخص است و نهایتا کاری که دولت محترم در گذشته بر اساس کارشناسی انجام داده، تبدیل به قانون شده، در این رفت و برگشتها ادامه دارد و طبیعتا هر دولتی که بخواهد بیاید باید آن برنامه که نوشته شده را در جهت آن سیاستهای کلی اجرا کند. اگر ما بتوانیم این کار را بکنیم اصولا نباید تا الان که در خدمت شما هستیم و با هم صحبت میکنیم، بیشتر برنامههای ما معطل مانده باشد و یا به آن چشم اندازی که مقام معظم رهبری مشخص کردند که قرار بوده ما اول بشویم، قرار بوده ما فقر را از بین ببریم، اینها همه نشان میدهد که ما در اجرا نتوانستیم آن هدفها و آن سیاستها را پیاده کنیم، در نتیجه اگر روزی ما سیستم اجرایی را در اختیار داشته باشیم، قطعا اولویت ما رفتن به طرف سیاستهای کلی است و اجرای برنامههایی است که ما را به آنجا بتواند برساند.
سوال: چه اقداماتی را برنامه ریزی کردید برای این که آنچه که اشاره میکنید یعنی برنامه هفتم بعنوان برنامه اصلی دولت قرار بگیرد؟
پزشکیان: معمولا دولتها وقتی برنامه اعلام میکنند، برای رسیدن به آن برنامهها قطعا کارهای کارشناسی صورت گرفته است، یعنی دولت وقتی آمده یک برنامهای را داده حتما در پشتوانه یک چنین برنامهای هم از نظر منابع، هم از نظر نیروی انسانی، هم از نظر پیش بینیهای لازم صورت باید میگرفته که آمده و برنامه داده، وظیفه ما این نیست که دوباره برنامه بدهیم که آن کار را بکنیم، وظیفه این است که این برنامهای را که دولت با کار کارشناسی جهت اجرا به مجلس داده قطعا حتما تمهیدات لازم را، روش را و برنامه را طوری طراحی کرده که ما را بتواند به آن هدف برساند، قدم اول این است که ما آن جهتی را که دولت در پیش گرفته بوده ادامه بدهیم و آن برنامهها را سعی کنیم درست و به موقع اجرا کنیم. اگر در ارزیابیهایی که در آینده ممکن است شکل بگیرد و آدم ببیند که این برنامه و یا نیروهایی که آنجا وجود دارند از نظر اجرایی ممکن است نواقصی داشته باشند اصلاحاتی در مسیر باید شکل بگیرد، وگرنه اصولا هر لایحهای را که دولت به مجلس ارائه میدهد، قبل از این که لایحه را ارائه بدهد اصولا کارشناسان ، بررسی میکنند، بر اساس منابعی که در اختیار دارند، بر اساس توانمندیهایی که از نظر نیروی انسانی در اختیار دارند و بر اساس آن پیش بینیهایی که باید بکنند، میآیند قانون را به مجلس میدهند و نهایتا ادامه راه را باید بروند.
مشکلی که ما معمولا در دولتها داریم و در تغییر مدیریتها داریم که یکی از اساسیترین مشکلها است، این است که هر کسی میآید یک برنامه را مسیر را عوض میکند و یک راه دیگری را انتخاب میکند، از نظر علمی اصولا راه مشخص است، برنامه معلوم است، اینها بر اساس آن برنامه مسیر را مشخص کردند که آنجا برویم، وظیفه آن کسی که عوض میشود و جای او آدم میآید ادامه آن راهی است که تعیین شده و قرار بوده به انجا برسد، اگر آن راه نامناسب بوده آن وقت باید نشست و کارشناسی مجدد روی آن انجام بگیرد و اگر راه مناسب است لزومی برای این که ما یک برنامه دیگری بنویسیم و بخواهیم تمام آن کارشناسی را کنار بگذاریم و یک برنامه جدید را بنویسیم از نظر منطقی و علمی بی ربط است، در قرآن یک آیهای است میفرماید که " و لا تکونوا کالتی نقضت ... (مانند این پیرزن نباشید دستور میداده به این کنیزکها بدوزند، ببافند، بعد از یک مدتی میگوید نه خوشم نمیآید، این را رشته کنید از نو ببافید) نقشه کشیده شده و سیاست معلوم است، مجریان وظیفه شان اجرای آن مسیرهایی است که باید ما را به آن هدفها برساند در نتیجه نیاز به این که ما مجددا بنشینیم برای این برنامه، برنامه بنویسیم آن وقت ممکن است اصلا کلا کل برنامه عوض بشود.
سوال: به یک نکته بین صحبت هایتان اشاره کردید که اگر در مسیر اگر اصلاحاتی دارد این اصلاحات شناسایی و کار کارشناسی و البته اصلاحات نهایی هم صورت بگیرد، بپردازیم به این که ممکن است تناقضات احتمالی برنامه هفتم با برنامههای دولت شما یا آنچه که اشاره میکنید اصلاحاتی که ممکن است در مسیر اجرا پیش بیاید و این اصلاحات صورت بگیرد کدامها هست؟
پزشکیان: تناقض اگر در خلاف جهت سیاست باشد، آن وقت باید این را اصلاح کرد ولی اگر این برنامه در جهت آن سیاست است طبیعتا باید این برنامه را ادامه داد و اگر این برنامه نیاز به یک بازنگری جهت تسریع در اجرا است، باید نشست آن استراتژی که ما را باید به آنجا برساند آن استراتژی را پیاده کرد، معمولا در سیستمهایی که در دنیا وجود دارد و مطالعاتی که انجام گرفته، ۴۰ تا کشور را بانک جهانی آمده مطالعه کرده که چطور دولتها میتوانند این ساختار روند به طرف هدف را اصلاح بکنند و بتوانند درست برسند، ما کاری که باید در دولت انجام بدهیم این است که این دولت را و یا آن مجریان را چابکتر بکنیم تا ما را به آن هدف برساند، اصلاحات و تجربههای بین المللی چیزی را که در اختیار کارشناسان گذاشته و جمع بندیهایی که دادند، ۳ تا اصل و ۵ تا استراتژی را تعیین کرده یعنی ما در جهت رسیدن به این اهداف در مسیر برای این که بتوانیم این کار را بکنیم باید سه تا اصل را مراعات کنیم این سه تا اصل یکی مسئولیت پذیری است، یکی همان روش راهی که باید این مسئول ادامه بدهد، معنی حرف این نیست که من را وقتی مسئول کردند هر چه دلم خواست میتوانم بکنم، من باید آن مسیری را که ما را به آن هدف میرساند با من قرارداد ببندند و من موظف هستم آن مسیر را طی کنم و سومی پاسخگویی است، هیچ حاکمیتی و هیچ دولتی که در این ۴۰ تا کشور مطالعه شده بدون اصول نتوانستند به هدف هایشان برسند یعنی ما اگر بخواهیم مملکت مان به نتیجه برسد باید مشخص بشود چه کسی مسئول است، چه باید بکند و اگر نکرد باید بیاید جواب بدهد، چون ما الان خیلی بنگاهها داریم، دست یک عده آدمها هست کار را بعهده گرفتند، مدیریت دارند انجام میدهند، ضرر میدهند فوق العاده مدیریت میدهیم، در هیچ کجای دنیا به یک مدیری که دارد سیستم را تخریب میکند و از هدف دور میکند نمیآیند فوق العاده مدیریت بدهند، ۵ تا استراتژی هم وجود دارد که آن ۵ تا استراتژی یکی مدیریت عملکرد نیروی انسانی است، یکی در رابطه با آن پرداخت بر اساس آن کار است یعنی اگر قیمت این لیوان ۱۰ تومان است وقتی ما ۱۰ تا از این لیوانها را میخواهیم ۱۰۰ تومان وقتی دادیم باید ۱۰۰ تا از این لیوانها را بیاورند و تحویل بدهند، ما خیلی وقتها ۱۰۰ تومان میدهیم ۲ تا لیوان پس میدهند وقتی میگوییم چرا این طور شد میگویند ما جلسه گذاشتیم و کار کردیم نشد، اگر بیاییم در سیستم اداری و یا در تغییراتی که ما را میخواهد به آن هدف برساند پرداخت را بر اساس عملکرد به آن نیروهای انسانی بدهیم نه بر اساس روز کاری که هست، ما را راحتتر میتواند به آن هدف برساند یعنی پرداختی انجام بدهیم که ما را به آن هدف برساند، یکی دادن اختیار است، یعنی ما باید اختیار بدهیم تا آنها بتوانند این کارها را بکنند که حالا آن اختیار در حد خصوصی سازی یا بحثهایی که هست تا در آن سیاستهای کلی مقام معظم رهبری هم هست، کوچک کردن، واگذار کردن و .. و بحث چهارم این استراتژیها یک نوع قرارداد بستن است کنترات میبندند که ما این خدمت و این هدف را میدهیم به آن کارگروه آن کار را وقتی کرد ما آن پول را به او میدهیم یا مدیریت عملکردی است که این روند را اگر ما بخواهیم اصلاح کنیم باید در روش اجرای کار بین نیروهای انسانی یک تغییرات اساسی بوجود بیاید. الان هیچ کس مسئولیتی را قبول نمیکند، مدیر عوض میکنیم، مدیرهایی میآیند که از برنامه خبر ندارند و برنامه را اجرا نمیکنند، راه دیگر میروند، کاری که باید حاکمیت انجام بدهد، هر مدیری که میخواهد مسئولیت را بپذیرد اصولا باید بپذیرد ما را به آن هدف خواهد رساند. اگر نتوانست برساند باید بیاید و جوابگو باشد. خیلی از مدیران را داریم که ما را نه تنها به آن هدف نمیرسانند بدتر میکنند، فوق العاده مدیریت میگیرند و بعد میگویند که ما رئیس هستیم، اصلاحات اساسی، تغییرات اساسی در نوع برخورد با مدیران باید شکل بگیرد، علت این که خیلی از برنامه را ما نتوانستیم به هدف برسانیم، برنامه ششم را که بازرسی کل کشور ارزیابی کرد، تازه آنها میگفتند ۳۰ درصد، خیلی جاها به ۲۵ درصد هم نمیرسد، میدانید چرا؟ برای این که آدمهایی که آنجا بودند اصلا از برنامه خبر نداشتند، هدف و سیاست را پیگیری نمیکردند، مهارت یا علم اجرای این کار را نداشتند، یعنی یک مجموعه عوامل باعث میشود که ما را از آن هدف دور کند، در نتیجه هر دولتی و هر کسی میخواهد بیاید مهم نیست راه را نباید عوض کرد، هدف را نباید گم کرد، اما هر کسی این مسئولیت را میپذیرد باید پاسخگو باشد که میتواند در آن جایگاهی که قرار گرفته سیستم را به آن هدف برساند.
عدالت از مهمترین مسائلی که در کشور ما گم شده است
سوال: الان اشاره کردید به برنامه ششم توسعه و آن ۳۰ درصدی که اجرایی شده بر اساس اعلام دیوان محاسبات کشور، ما برویم سراغ برنامه هفتم هدفهای اصلی و برنامه ریزیهایی که شما مدنظر قرار دادید در دولت خودتان برای تحقق آنها، هدف کلی و اولویت اصلی برنامه هفتم موضوع پیشرفت اقتصادی توام با موضوع عدالت با نرخ رشد اقتصادی متوسط ۸ درصد است که موضوع افزایش بهره وری هم در این موضوع و در این حوزه و در این برنامه روی آن تاکید شده، برنامه حضرتعالی در دولت تان برای تحقق این بند از اهداف مهم برنامه هفتم چیست؟
پزشکیان: همان چیزی که الان گفتم بهره وری شما میفرمایید، بر میگردد به این که مسئولیت پذیری در قبال کار وجود دارد یا ندارد؟ ما الان در سیستم بودجه ریزی خودمان هزینه کرد را به اسم عملکرد اعلام میکنیم، هزینه کرد یعنی من دو تا لیوان را که ۱۰ تومان باید بدهم ۱۰۰ تومان دادم، این را دولت اعلام میکند ما برای دو تا لیوان ۱۰۰ تومان هزینه کردیم عملکرد ما این است، این هزینه کرد را آن چیزی که از نظر علمی الان در دنیا روی آن بحث میکنند عملکرد، ما فرض کنید در پزشکی که بالاخره ما در اقتصاد بهداشت، در روند کارکرد فرق نمیکند در بقیه بنگاهها هم به این شکل است، من بعنوان یک پزشک با من قرارداد میبندند، فرض کنید در عرض یک سال ۴۰۰ تا ۵۰۰ تا عمل باید بکنم، ۱۰ تا کلاس مثلا روزی ۲ تا کلاس بروم، کار مدیریتی بکنم، دو تا مقاله بدهم، اگر این کار را کردم بعد در آن ۵۰۰ تا عمل میگویم مثلا ۱۰۰-۱۵۰ تا باید عملهای سخت و سنگین باشد، نزدیک ۲۰۰-۲۵۰ تا هم عملهای متوسط، وقتی با من قرارداد بستند که باید این کار را انجام بدهم، بگویم اگر شما این کار را کردید ما به شما مثلا فرض کنید صد میلیون تومان پول میدهیم، یک میلیارد پول میدهیم ولی اگر من نکردم نباید به من پول بدهند، قیمت کالا و قیمت خدمت را مشخص میکنند، با من قرارداد میبندند در قبال آن قیمتی که مشخص کردند به من پول میدهند من الان کار کنم، کار نکنم حقوق میگیرم، آن یکی صدبرابر کار کند، این هیچ کار نکند با هم یک حقوق میگیریم. تا ما مکانیسم پرداخت مان را اصلاح نکنیم، بین کسی که کار میکند با کسی که کار نمیکند فرق نگذاریم امکان این که بتوانیم بهره وری را اصلاح کنیم نداریم، حتی در مجلس برادران آمده بودند در رابطه با مکانیسم حقوقی بحث میکردند که کف و سقفی بگذارند من هم به آن عزیزان سازمان امور اداری و استخدامی کشور گفتم از نظر اعتقادی خدا میگوید: فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل... یعنی یک کم کار خوب بکنی پاداش میگیری، بدی بکنی پاداش میگیری، ما در سیستم دولتی کار کنیم کار نکنیم حقوق را میگیریم، این مکانیسم از نظر اعتقادی غلط است، از نظر علمی الان در دنیا اصلا این طور نیست که ما کار نکنیم حقوق بگیریم، فردای آن روز میگویند خوش آمدی برای این که یک بنگاهی، یک سازمانی یک ادارهای، یک مسئولیتی یک رسالتی دارد باید ما را به آن رسالت برساند، اگر قرار باشد من کار نکنم ما هیچ وقت به آن رسالت نخواهیم رسید، در نتیجه بهره وری با هدفمند کردن فعالیتها، مسئولیت پذیری نیروهای انسانی در جهت آن کار و پاسخگویی امکانپذیر است وگرنه هیچ امکانی ندارد، این هم زمان بر است باید با نیروها نشست آموزش داد و رفتارشان را اصلاح کرد.
بحث بعدی بحث عدالت است. چون یکی از مهمترین مسائلی که در کشور ما گم شده است و نیست، بحث عدالت است. ما از عدالت حرف میزنیم ولی سهم مناطق محروم را هیچ وقت درست نمیدهیم، هم از نظر نیروی انسانی درست پرداخت نمیکنیم هم از نظر منابع درست پرداخت نمیکنیم و هم از نظر فضا و تجهیزات و امکانات، شما مرزهای ما را نگاه کنید، خوزستان را نگاه کنید، نفت و گاز و آب همه آنجاست، در روستا بروید آب خیلی جاها مشکل دارد، کار مشکل دارد، یعنی این غیر قابل قبول است ما بیاییم منابع را به این شکل نامتناسب بخواهیم هزینه بکنیم، سیستان و بلوچستان این طور است، کردستان این طور است یعنی نگاه کنیم آن عدالتی که ما از آن حرف میزنیم در میدان عمل چیزی از آن وجود ندارد، همه دارند دور تهران بزرگ میشوند در صورتی که در سیاستهای کلی مقام معظم رهبری پیشگیری از توسعه نامتناسب است و انتقال نیروها به مناطقی که تعادل بین منابع و مصارف وجود داشته باشد و یک آینده جلوتر را بتوانند ببینند. به نظر من تهران ما و شهرهای بزرگ ما یک روزی در بی آبی مشکل شدیدی پیدا خواهند کرد، چطور که الان اصفهان پیدا کرده، محیط زیست را کلا نابود کردیم آنجا، وضعیت زندگی را آنجا تخریب کردیم و روز به روز هم داریم بدتر میکنیم، در نتیجه آن کاری که باید بر اساس آن سیاستهای کلی انجام بگیرد، آن مدیریت عملکرد نیروی انسانی است، پرداخت بر اساس عملکرد است، دادن اختیار است و پاسخگویی و مسئولیت خواستن است و قرارداد با نیروها است، بر اساس قرارداد کار کردن است، یک مسئله مهم دیگر وجود دارد به نظر من اگر ما این را درست نکنیم اصلا امکان درست کردن وجود ندارد، آن هم این است که ما اگر مشتریان داخلی ما ناراضی باشند، بهترین برنامهها را هم اگر بدهیم، ما نمیتوانیم به هدف برسیم، مشتریان داخلی ما همان کارمندان و پرسنلی است که برای ما میخواهند کار کنند که ما را به آن هدف برسانند، فرق نمیکند چه کسی هستند، مشتری ما هستند، این مشتری باید راضی باشد که به مشتری بیرونی بتواند خدمت بدهد و سرویس دهد و او را راضی کند، وقتی مشتری من راضی نیست وقتی پولی که من به این مشتری میدهم نمیتواند خانه کرایه کند، نمیتواند زندگی اش را بگذراند و بعد فشار مالی زیاد دارد، انتظار این که بتواند بیاید بقیه کارها را برای شما درست انجام بدهد، غیرممکن است، یعنی نگاهی باید در رابطه با اول به نیروهایی که ما در سیستم داریم، معلمان، پزشکان، کارمندان، پرستاران، شرکتی، همه اینها ... اول باید اینها را کاری بکنیم که زندگی شان بچرخد، الان گرفتارند و نمیتواند این زندگی با این روند، خیلی مشکل دارند، شما آن وقت از این بخواه که برای شما کار کند و به آن هدف برساند، تا این راضی نشود نمیتواند ما را به آن هدف برساند در نتیجه ما باید کاری کنیم که مشتریهای داخلی خودمان راضی بشوند تا این مشتری ما به مشتری بیرونی که مراجعه میکند خدمات بدهد یا ما را به آن هدف برساند، یکی از مشکلاتی که الان ما را در رساندن به آن هدفها با مشکل مواجه میکند نارضایتی زیادی است که در پرسنلهای اداری، شرکتی، بیمارستانی و قسمتهای مختلف وجود دارد. به نظر من مهمترین کار این است که اول به آنها برسیم تا آنها به مردم برسند یا برای ما کار کنند که ما را به هدف برسانند.
قدم اول مشارکت مردم در اقتصاد؛ شکستن یخ اختلاف بین دولت و مردم است
سوال: عدالت را مطرح کردید و برنامه ریزیهایی که در این حوزه دارید، به موضوع مهم افزایش بهره وری، ساماندهی نیروی کار و آنچه که در این حوزه مطرح است هم اشارهای داشتید، اما رشد اقتصادی در حوزههایی که مدنظر هست، حوزههای مهم کشور مثل حوزه صنعت، مثل کشاورزی و تحقق عدد و رقمی که در برنامه هفتم به آن اشاره شده، برنامه ریزیهای دولت حضرتعالی در این حوزه برای این که تاثیرگذار باشد بر حوزههای دیگر، چه به صورت مستقیم، چه به صورت غیر مستقیم؟
پزشکیان: اقتصاد یک علم وسیعی است. بر اساس نظر کارشناسان و کسانی که وجود دارند. اگر ما بخواهیم به آن رشد برسیم باید سرمایه گذاری بکنیم بدون سرمایه گذاری نه اشتغال ایجاد میشود، نه تولید افزایش پیدا میکند. برای این سرمایه گذاری بستگی به این دارد که ما چه محدودهای از بازار را میبینیم، فقط کشور را میبینیم یا منطقه را میبینیم، هر چقدر دید ما بازتر باشد طبیعی است سرمایه گذاری و بازار بیشتری را میبینیم و تولید ما افزایش پیدا میکند و آن رشد امکانپذیر است، ما اگر بخواهیم به آن رشد برسیم دو تا کار اساسی به نظر من باید انجام بدهیم که در سیاستهای کلی هم این دیده شده است. قدم اول این است که مشارکت مردم و به صحنه کشیدن همه مردم در اقتصاد و شکستن یخ این اختلاف بین دولت و مردم است. الان بین مردم و دولت شکاف ایجاد شده، ما باید مردم را در صحنه نگه داریم، ما باید مغزها و استعدادها و نیروهای نخبهای که الان به علت رفتارهای ما دارند خارج میشوند و سرمایههایی که دارند از کشور بیرون میروند، قدم اول این است کاری کنیم که اینها باید برای ما کار کنند، اینها میتوانند ما را به آن رشد برسانند، وقتی من نیروی انسانی ام را از دست بدهم، سرمایهای که میتواند در کشور سرمایه گذاری کند از این جا برود و یا منابع و پول خودش را در خانه نگه دارد و وارد بازار نکند و این به خاطر آن بیاعتمادی است که نسبت به ما دارند و عدم ارتباط مناسب ما با این مردم، از این سمت، امکان این که ما به آن برسیم، دسترسی به او غیرممکن است، از آن طرف هم ما بازارهای منطقه را در سیاستهای کلی مقام معظم رهبری سرمایه گذاری مشترک بین کشورهای منطقه و ایران باید شکل بگیرد. برای این سرمایهگذاری باید رضایت یا امنیت در سرمایهگذار باشد، بیاید در کشور سرمایهگذاری کند، ما نمیتوانیم با قانونها و تصمیمات خلقالساعه، با تغییرات مدیرانی که میدهیم و یک دفعه میبینیم روشها را عوض میکنیم، به چنین اهدافی دست پیدا کنیم. ثبات در قانون گذاری، تصمیم گیری و در برخورد با تولیدکنندهها، احترام به کسانی که در این مملکت نخبه و توانمند هستند، میتوانند کاری کنند و توجه به فکرها و ایدههای آنها، احترام کسانی که میتوانند تولید کنند و در حال تولید هستند. برداشتن موانع از سر راه اینها، اگر بتوانیم این کار را کنیم، آن وقت میتوانیم به رشد هشت درصدی برسیم. اگر این کارها را نکنیم، شعار بدهیم، ما با شعار دادن به آن جا نمیرسیم، وقتی توانستیم با مردم آشتی کنیم، وقتی توانستیم اعتماد آن سرمایهدار و سرمایهگذار را جلب کنیم، آنها اعتماد کنند که مسیر ما تثبیت شده است، این طور نیست با عوض شدنِ منِ مدیر؛ جهت عوض خواهد شد و با سرمایهگذاری که او کرده، یک دفعه میبینیم یک قانونی مینویسیم به او میگوییم در منطقه آزاد کار کن، این تسهیلات را به تو میدهیم، یک مجلس دیگر میآید یک قانون دیگر مینویسد، میگوید این تسهیلات را بیخود به او دادید. وقتی بیثباتی وجود دارد سرمایه گذاری داخلی با شک و تردید شکل میگیرد. چرا سرمایه دارد از کشور خارج میشود؟ برای این که آنها نمیدانند با ما چه باید کنند؟ این که میگویم ما باید همان مسیر را طی کنیم، قرار نیست مسیر را عوض کنیم، برای این که مردم و کسانی که با ما زندگی میکنند باید بدانند در مملکت ثبات قانونگذاری وجود دارد، سیاستهای کلی؛ یعنی آن ثبات، برنامه؛ یعنی ما را به آن ثبات برساند. وقتی میآیند مدام جهت و استراتژی را عوض میکنند، هر روز یک بخشنامه میدهند، طبیعی است ما نخواهیم توانست به آن اهداف و رشدی برسیم که الان مد نظر مقام معظم رهبری است. رسیدن به آن؛ احترام به کارشناس، نخبه، تولیدکننده و احترام به تجارت در چارچوب مسائل علمی و کارشناسی است. بدون علم، کارشناسی، آگاهی و داشتن چنین انسانهایی، این که من خوشم میآید این مدیر را برمیدارم، چون از من اطاعتپذیر نیست، یک آدمی میگذارم که از من اطاعت کند، ما نمیتوانیم به این جا برسیم. مدیر، انسان عالم و دانشمند، انسان کارشناس قرار نیست حرف مرا گوش دهد، من باید حرف او را گوش دهم. این چیزی است که اگر درست فکر کنیم ما را میتواند به آن هدف برساند.
سؤال: فکر میکنید برنامههای دولت شما با توجه به تأکید بر موضوع سرمایهگذاری و تقویت این بخش میتواند عملکرد منفی سرمایهگذاری را در مقطعی که مدنظر است، مثبت کند؟
پزشکیان: برنامهریزیهای ما؛ همان برنامههای دولت است، ما نگاهمان را باید اصلاح کنیم. من باید با مردم آشتی کنم، منِ نوعی، سیستم ما، مدیران ما باید مردم را به عنوان سرمایههای این مملکت ببینند، سیاستهای کلی که مقام معظم رهبری، حتی این برنامه؛ شعار سالی هم که مقام معظم رهبری امسال داشتند چه بود؟ تولید با مشارکت مردم بود، مگر غیر از این است؟ آن وقت اگر قرار باشد مردم را ما مشارکت دهیم، میشود با یک نگاه محدود، با یک آدمهایی که فقط دور و بر خود را میبینند، مردم را جلب کرد و مشارکت آنها را در این صحنهها اعمال و عملیاتی کرد؟ غیرممکن است، زمانی ما میتوانیم مشارکت ایجاد کنیم که اجازه دهیم آنها بیایند، آزاد باشند و مطمئن باشند ما با آنها میتوانیم به آن اهداف برسیم که هست. با مردم میشود به آن جا رسید، با تولیدکنندهها. وقتی از مردم حرف میزنم؛ آن نخبه است که از مملکت فرار میکند، آن سرمایه گذار است که به خاطر رفتار ما دارد رها میکند و میرود. دولت؛ اگر دولت باشد، ما باشیم، به قولی دست اینها را میبوسیم و خواهش میکنیم بمانند تا آنها اگر ماندند و سرمایهگذاری کردند، اشتغال و رشد اقتصادی ایجاد میکنیم. اگر نخبهها ماندند، ما میتوانیم مشکل مملکتمان را حل کنیم. امکان ندارد با آدمهای غیرنخبه، کم سواد و بی تجربه مملکت را به جایی برسانیم که بشود برسانیم. غیرممکن است، در نتیجه باید بپذیریم اگر میخواهیم به جایی برسیم که سیاستهای کلی مقام معظم رهبری است، دنبال آدمهایی بگردیم که مهارت، علم و انگیزه این کار را دارند و بعد احترام به آنها بگذاریم و بخواهیم بیایند کمک کنند که این راه ادامه پیدا کند.
قانون در دولت های قبل نوشته شده است اکنون باید اجرایی شود
سؤال: موضوع مهم ثبات را اشاره کردید در عرصه اقتصادی و بحث را بردید به سمت تولید، حالا ایجاد ثبات در سطح عمومی قیمتها، تک رقمی شدن تورم، موضوع نرخ ارز، رشد اقتصادی را که راجع به آن صحبت کردید و همچنین هدایت نقدینگی به سمت فعالیتهای مولد در برنامه هفتم توسعه تأکید شده، برنامهریزیهایی هم روی آن صورت گرفته، محتوا را برای تحقق کافی میدانید در برنامه هفتم؟
پزشکیان: چون دولت کارهای کارشناسی را که کرده ، من ندیدم، به خاطر همین الان قضاوت نمیتوانم کنم. تصورم این است دولت حتماً کار کارشناسی کرده که این برنامه را جهت تصویب به مجلس آورده، کاری که ما باید انجام دهیم در ادامه، به نظرم همان جذب کردن مشارکت چه از دانشگاهیان، چه از نخبگان، چه از تولیدکنندگان و چه از آن کسانی که الان در بازار سرمایه و تولید؛ دارند تولید میکنند در این مملکت، ما باید مانعها را از جلوی راه اینها برداریم، باید اینها را بیاوریم و سعی کنیم گرههایی را که وجود دارد، اگر مقررات و آیین نامههای ما برای اینها مشکل ایجاد کرده، آنها را حذف کنیم و اختیار بدهیم آنها بر اساس آن چارچوبهایی که سیاستهای کلی مقام معظم رهبری را میتوانند نشانه بروند، حرکت کنند و ما را به هدف برسانند. با آن استراتژی اصلاحات که عرض کردم؛ مسئولیت پذیری، آن عملکرد در مسیر برنامه و پاسخگویی در آن جهت؛ اصولی است که اگر ما بر اساس این اصول برویم، قطعاً باید بتواند ما را به آن هدف برساند. هر کسی که در سیستم میخواهد مسئولیت بپذیرد، به نظرم باید یک دستورالعمل روشنی را در اختیارش بگذاریم، من خیلی وقتها با این برادرها که صحبت میکنم؛ در مجلس، نیروهای مذهبی که هستند، حضرت علی (ع) یک دستورالعملی را به مالک میدهد، میگوید مالک برو یک، دو، سه و چهار؛ این کارها را بکن. در قبال این دستورالعمل؛ اختیار به او میدهد، این طور نیست شما مسئولیت بخواهید ولی اختیار ندهید. اما در قبال آن؛ یک پاسخگویی هم باید داشته باشد. در آن چیزی که در احادیث و چارچوبها است، حضرت علی (ع) میگوید که امام هیچ مسئولیتی جز آن چه که خدا بر دوش این امام گذاشته، ندارد. یعنی بیاید بگوید یک دستورالعمل بدهد، بگوید طبق این دستورالعمل شما باید کارها را بکنید، با دقت، با ظرافت؛ ارزیابی کند که این آدمی که ما گذاشتیم در جهت هدف حرکت میکند، در جهت هدف حرکت نمیکند. اگر حرکت در جهت هدف است، کمک کند که ادامه دهد، اگر مسیر را انحرافی میرود، وظیفه آن سیاستگذار اصلی این است که داری انحرافی راه میروی، تو باید این کار را نکنی، این مسیر را ادامه دهی. ما چنین نظارتی نداریم. ما نه یک دستورالعملی را به آن آدمی که مسئول میشود، میدهیم، نه آن برنامه و سیاست را از آنها میخواهیم. من در مجلس گذشته سؤالی از یک وزیری کردیم که چرا قانون برنامه را اجرا نمیکنی؟ سؤال کردیم. دو سال این سؤال در نوبت ماند که این بیاید جواب دهد که چرا قانون برنامه را اجرا نمیکنیم. به نظرم در این مملکت به نوشتن قانون هر روز در مجلس نیاز نداریم، مجلس زحمت کشیده، دولت تلاش کرده؛ یک قانون برنامه نوشته، قرار است در عرض پنج سال ما به آن برنامهای برسیم که دولت خودش آورده در مجلس و با همکاری مجلس تبدیل به قانون شده، شورای نگهبان تصویب کرده است. چرا باید ما بنشینیم در چهار سالی که الان داریم، دوباره قانون بنویسیم؟ به نظرم مجلس موظف است این قانون نوشته را از دولت و هر دولتی که میآید مطالبه کند؛ شما خودتان این قانون را آوردید، چرا اجرا نکردید این قانون را؟ ما مینشینیم دوباره قانون مینویسیم، مدام قانون مینویسیم و خیلی از قانونهای ما زمین مانده است. من یک بحثی را در رابطه با همین روند و رشد اقتصادی بگویم. نایب رئیس بودم. تصور کردم ما باید قانونی بنویسیم که فساد، رانت، رشوه، قاچاق، زمینخواری حذف شود، چه کار کنیم این قانون را بنویسیم؟ مطالعه قبلی نداشتیم، نمیدانستیم قوانین قبلی چیست، حالا دلمان میخواست یک قانون جدید بنویسیم. بررسی کردیم، دیدیم قانون وجود دارد. اصلاً ما با کارشناسان نشستیم، دیدیم برای این حرفهایی که میخواهیم؛ قانون وجود دارد، دولتها اجرا نکردند. دوباره در این دولتها، دوباره در همین مجلس آمدیم قانون ضد فساد نوشتیم، آن قانونی که نوشتیم اگر اجرا میکردیم، امکان ندارد من بتوانم به این راحتی رشوه بگیرم، امکان ندارد به این راحتی قاچاق وارد مملکت شود. میدانید چرا وارد میشود؟ برای این که ما قانونها را اجرا نکردیم. ما یک قانون کدپستی، کدملی، کد زمین داریم به اضافه ماده ۱۶۹ مکرر مالیاتها داریم. کد ملی میگوید من چه کسی هستم؟ کد پستی میگوید من کجا هستم؟ محل و ساختمان کجاست؟ هر ساختمانی یا هر جایی یک کد دارد. کد زمین که کاداستر به آن میگویند؛ میگوید این زمینها کجا هستند؟ چه شناسنامهای دارند؟ مربوط به چه کسی هستند؟ ملی یا کشاورزی هستند؟ هر چه که هست. ماده ۱۶۹ مکرر مالیاتی میگوید من؛ هر ایرانی وظیفه دارد برود در وزارت دارایی اعلام کند چه دارد؟ دارایی اش چیست؟ چقدر درآمد دارد و چگونه کسب میکند؟ شغل و کسب و کارش چیست؟ اگر ما اینها را به هم وصل کنیم. من حالا نمایندهام، چون در نمایندگی میگفتند تو بیا دارایی خود را اعلام کن. من داراییام را اعلام کردم، وقتی میخواهم رشوه بگیرم، به حساب پسرم، دخترم، برادرم و دوستم میروم به حساب او...، هیچ وقت نمیروم به حساب خودم بریزم که فردا محاکمه کنید. ولی در این قانون در حقیقت هر ایرانی موظف است اطلاعات داشته خود را برود اعلام کند. من اعلام کردم ماهی مثلاً ۲۰ تا صد میلیون درآمد دارم، یک دفعه به حساب من ۱۲۰ میلیون میآید، ۵۰ میلیون میآید. سیستم آن جا اول اعمال نمیکند؛ مرا صدا میکند میگوید این پول از کجا آمد در حساب تو، تو که گفته بودی ۱۰۰ تومان درآمد داری، چرا ۱۵۰ تومان؟ من اعلام کردم زمین ندارم، خونه ندارم، میروم خانه بفروشم، چون سیستم وجود دارد، کسی نمیتواند خانهای را به اسم من بخرد یا هیچ بنگاه و اداره ثبتی نمیتواند خانهای را در آن جا ثبت و منتقل کند. من قاچاق کردم؛ وارد مملکت کردم، من اعلام کردم پول ندارم، درآمد ندارم، من اگر آن قاچاق را بخواهم بفروشم، نمیتوانم تبدیل به پول کنم، نمیتوانم از جایی جنسی بخرم، سیستم من اگر بیاید همین بحث دولت الکترونیک و آن چارچوبهایی که باید انجام بگیرد، در دنیا الان این طور است، شما چرا در اروپا مرز نداری؟ برای این که هیچ کس نمیتواند از زیر مالیات در برود. ما در میرویم، چرا در میرویم؟ برای این که دادهها شفاف نیست. ما اگر دادهها را شفاف کنیم، قاچاق، زمینخواری، رانت و رشوه؛ جلوی همه اینها را میتوانیم راحت بگیریم و اگر قرار باشد این اتفاقها بیفتد، خیلی کم میشود. نه این که یک دفعه در یک بانکی ۱۰ هزار میلیارد، ۵۰ هزار میلیارد پول گم شود، تازه بیایند بگویند ما کشف کردیم. خوابمان برده بود ۱۰ هزار میلیارد گم شد، مگر پول گم میشود؟ شما در یک بحثی که در مجلس یادمان هست؛ وقتی میخواستند در مجلس با FATF مخالفت کنند، میگفتند ما اگر برویم FATF را بپذیریم، آمریکا خواهد فهمید که ما چه مقدار دلار را مثلاً کجا هزینه کردیم، ما FATF را نمیپذیریم. من کاری ندارم بپذیریم یا نپذیریم. FATF داخلی را پیاده کنیم. اقلاً معلوم شود این آدمی که آن پول را خورده، کجا برده. حداقل ما که میتوانیم در داخل کشور کاری کنیم پول گم نشود. میتوانیم کاری کنیم یک آدمی که در یک ادارهای بوده، فقط یک حقوق معمولی گرفته، چطور میلیاردر و تریلیاردر شود؟ این نبود داده است. این عدم شفافیت چرخش جریان پول، اموال و دارایی است. خیلی راحت میشود این کار را کرد. قانون آن هم نوشته شده، ما دوباره قانون مینویسیم، عمل نمیکنیم. اگر قرار است قانون بنویسیم عمل نکنیم، برای چه قانون مینویسیم؟ ما یک قانون مینویسیم، دولت یک کار دیگر میکند، نظارت یک طور دیگر بررسی میکند. نتیجه همین میشود که شما میبینید.
دولت سر سفره ای بنشیند که برای مردم پهن کرده است
سؤال: موضوع شفاف سازی را مطرح کردید، برویم به یک سمت دیگر، در برنامه هفتم ضریب جینی که یک شاخصی است برای سنجش نابرابری باید تا پایان برنامه هفتم به یک عددی برسد و البته فقر مطلق ریشهکن شود، بپردازیم به این که برنامه دولت شما برای این که این هدف مهم محقق شود، چیست؟
پزشکیان: من باز برمیگردم به برنامه، دولت من همان برنامهای که نوشته شده و کار شده را قرار است پیگیری کند و آن دولت حتماً کار کرده، مگر این که بگوییم آن دولت هیچ کار نکرده، من باید بیایم بنشینیم برای آن برنامه بنویسیم. ولی آن چه که میتواند هزینه را از دوش این مردم بردارد و ما را به طرف عدالت نزدیک کند، ما در بهداشت و درمان که بودیم، بحث و اختلاف ما در مجلس سر بازار بهداشت و درمان بود و خصوصی سازی یا این که سیستم شبکه ارجاع، پزشک خانواده. سیاستهای کلی مقام معظم رهبری مشخص است، شما اگر نگاه کنید، میبینید فرموده که خارج از سطح بندی و ارجاع؛ پرداخت شکل نگیرد. فرموده که باید اولویت بر پیشگیری باشد. فرموده که هیچ کس وقتی آمد بیمارستان، جز رنج بیماری چیز دیگری نداشته باشد. آمدیم بر اساس این برنامه نوشتیم، دولت گفت پول نداریم، گفتم پول ندارید؟ بالأخره این سیاست است، اگر میخواهیم سیاست را اجرا کنیم باید این برنامه را داشته باشیم. پول نداریم؟ اشکال ندارد سفره را یک مقدار رقیقتر میکنیم، ولی همین سفرهای که رقیقتر شده، دولت، مجلس و قوه قضائیه بیاید سر همین سفره بنشیند. در همان دولت ما دولتیها، مجلس و قوه قضائیه یک سفره دیگری برای خود پهن کرده بود که میرفتیم از خصوصی خرید خدمت میکردیم با قیمتهای آن چنانی. مردم را برای دولت میگفتیم بروید بیمارستانهای دولتی که آن جا پول نمیدادیم، از نیروی انسانی پشتیبانی نمیکردیم، خدمات ناقص، بعد هم میآمدند میگفتند شما عرضه ندارید اینجا را مدیریت کنید. من عرضه ندارم، عوضم کنید، اما هر کسی را گذاشتید بروید سر سفرهای بنشینید که برای مردم پهن کردید، نه این که دولت، مجلس، قوه قضائیه، که ناظرین و مجریان و قانونگذاران بنای اجرای این هستند، خودشان یک سفره دیگر برای خود پهن کنند، در اجرا هم بگویند ما پول نداریم؛ نتوانستیم این سیستم را برای مردم آماده کنیم. نتیجه این میشود ، اگر این کار را بر اساس عدالت انجام ندهیم، اگر نیست برای هیچ کدام از ما نباشد، اگر هست برای همان مردم، من باید در همان صفی بنشینم که مردم میایستند، نه این که من خارج از نوبت، من در دولت آن موقع در همان دولت آقای خاتمی بود گفتم، در همان زمان نخست وزیر سوئد یک مشکل پیدا کرده بود، ما از نظر علمی به آن میگوییم نکروز آسِپتیک هانش؛ گردن فِمور یواش یواش خونش کم میشود و پوسیده میشود باید عوضش کنید، ولی اورژانسی نیست. این نخست وزیر در نوبت مانده بود که عملش کنند. شش ماه در نوبت بود، تا این که دیگر یک روز درد خیلی شدید بود، یک جلسه مهم را نمیتواند برود، رسانهای میکنند که این نخست وزیر نتوانسته به خاطر این عمل که در نوبت است. این نخست وزیر میتوانست دستور بدهد خارج از نوبت در دولتی عملش کنند. این آقای نخست وزیر اصلاً میتوانست برود خصوصی، خدمت بگیرد و عمل شود. این آقای نخست وزیر پول داشت برود در کشورهای دیگر؛ انگلستان، آمریکا یا هر جای دیگر عمل کند برگردد، ولی، چون برای مردم یک سفره پهن کرده بود، خودش به عنوان یک مسئول نمیخواست خارج از آن سفره برای خود یک خدمت بگیرد. عین همین مسأله در آموزش و پرورش وجود دارد. ما برای یک عده، مدارس درست کردیم که با هزینههای سرسامآور دارند بچهها را طوری آموزش میدهند که بعد اکثر کسانی که میآیند دانشگاه، مال آن بچههایی هستند که پول دارند، توان دارند، اکثر مدارس دولتی، بچههایش دیگر نمیتوانند دانشگاه بیایند. در هیچ جای دنیا آموزش را به این شکلی که ما با آن برخورد میکنیم، برخورد نمیکنند. میخواهیم آن ضریب درست شود؛ بر اساس عدالت آموزش و سرویس سلامت دهیم، بر اساس عدالت به پیرها و مناطق محروم نگاه ویژه کنیم، آن وقت این ضریب میآید عادلانه میشود. ولی وقتی در عمل کار دیگری میکنیم، حالا میگوییم ضریب را درست میکنیم، تناقضگویی است، عدم صداقت با مردم است. ما وقتی رفتار خودمان را درست کردیم و با مردم بر اساس صداقت عمل کردیم، آن وقت اعتماد مردم به ما جلب میشود، کسی از این مملکت نمی رود، در مناطق محروم کسی از ما ناراضی نمیشود، محرومین به این سادگی ناراحت نمیشوند؛ برای این که میگویند وزیر مملکت، رئیس جمهور مملکت سر همان سفره است که ما هم سر آن، حالا نیست برای من هم نیست، برای آن هم نیست. ما زمانی میتوانیم این را درست کنیم؛ حداقل ما مجریان خودمان را با آن چه که برای مردم آماده و تهیه کردیم تطبیق دهیم، آن وقت میتوانند مردم به ما اعتماد کنند، همکاری کنند و حضور داشته باشند، ولی اگر این کار را نکنیم، آن ضریبها؛ عددی است در نوشته و بعد هم مجلس مدام قانون مینویسد، کاری هم به آن نظارت ندارد، خودشان یک سفره دیگر پهن میکنند، به مردم میرسد، نداریم، نوشتیم؛ نتوانستیم، تقصیر را به گردن همدیگر میاندازیم. کی بود؟ کی بود؟ من نبودم. شما که نبودید، من هم که نبودم، آنها. تقصیر را بعد میاندازیم گردن آمریکا، تقصیرها همه مال آمریکاست. تقصیر مال ماست. ما مقصریم. اگر اتفاقی در این جامعه رخ میدهد؛ مقصر ماییم که در قبال تصمیمات گرفته شده، پاسخگویی، اصلاً پاسخ نمیدهیم. وقتی میگویم باید این کار را کنیم، اول باید سر همین سفره بنشینم، من یک سفره دیگر برای خود پهن کردم، نمیشود. چه کار میخواهید کنید؟ باید خودمان را اصلاح کنیم. اگر خودمان را اصلاح کنیم مردم کشورمان به ما اعتماد میکنند، قبولمان میکنند، چرا اعتماد نمیکنند برای این که با آنها صادق نیستیم. خدا در قرآن میگوید از پیامبران پیمان گرفتیم، یعنی از رسول خدا، دوباره میگوید غلیظ میثاق گرفتیم که چه؟ که از صداقت ما سؤال خواهند کرد. آیا صادق بودیم؟ آیا صادقانه این حرفها را زدیم یا در ظاهر یک حرف میزنیم، پشت پرده آن کار دیگر میکنیم؟ اگر ما صادقانه با مردم برخورد کنیم، این مردم کشور ما عزیز و بزرگ هستند، ماندند پای انقلاب، در همین جریان فاجعهای که اتفاق افتاد و رئیس جمهور محترم و عزیزانی را آن جا از دست دادیم، مردم باز آمدند در خیابانها حماسه خلق کردند، این مردم ارزش این را ندارند که ما با آنها صادق نباشیم، باید با مردممان صادق باشیم.
سؤال: موضوع مهم مردمیسازی اقتصاد هم هست، بحث واگذاری سهام شرکتها در پایان مدتی که در نظر گرفته ؟
پزشکیان: آن چه که عرض کردم همین بازمیگردم به آن حرف، من معتقدم دولت در گذشته حتماً برنامه داشته، ما میرویم برنامه را اجرا میکنیم، قرار نیست من حرف تازه بزنم در این رابطه، مگر این که برنامه نداشته باشد، بعید است یک دولتی برنامه نداشته باشد، بعد بیاید به مجلس یک قانونی بدهد که شما بیایید این برنامه را اجرا کنید، در نتیجه وظیفه هر دولتی که میآید؛ تغییر ریل و مسیر نیست. رفتن در همان مسیری است که قبلاً طراحی شده، حالا اگر در این طراحی گیر و اشکالی وجود دارد با کمک کارشناسان و آنهایی که میفهمند، تجربه دارند، عالم هستند، مینشینیم بررسی میکنیم، سعی میکنیم آن نواقص هم اصلاح کنیم تا به هدفی که مورد نظر است برسیم. امیدوارم خدا ما را شرمنده مردم عزیز کشورمان نکند، این مردم بزرگی که تا الان که ما را میبینند صادقانه پای انقلاب ماندند و تمام سختیها را با جان و دل پذیرفتند، ولی لایق این وضعیتی نیستند که ما برای آنها ایجاد کردیم.